شانس یا انرژی مثبت کدام بهتر جواب میده ؟
وای من چقدر خوش شانس بودم که نمره بالا گرفتم…
اوه مایکل تو واقعا بد آوردی…
همه ما معمولا به دنبال موفقیت شاد و در صورت نرسیدن به خواسته هایمان اندوهگین می شویم. برای نمونه، گرفتن نمره بالا در یک امتحان موجب شادمانی یک دانشجو و مردود شدن در یک درس، موجب اندوهگینی او می شود. اما واقعا چطور میشود فردی دچار اتفاقات مثبت یا منفی شود؟؟؟؟
ما فقط به یک طریق می توانیم وقت و زندگی خود را تحت کنترل در آورید و آن هم تغییر دادن روش فکر کردن، کار کردن و نحوه روبرو شدن با سیل بی پایان کارهایی است که هر روز بر سرمان می ریزد. میزان تحت کنترل در آوردن کارها و فعالیت هایمان بستگی دارد به اینکه تا چه حد بتوانیم انجام بعضی از کارها را متوقف کنیم.
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که این خود ما هستیم که از طریق بسیاری از اعمالی که انجام می دهیم یا اندیشه هایی که می کنیم و حرف هایی که بر زبان می آوریم، مجازات ها و تنبیهات خود را تعیین و مشخص می کنیم. یعنی اگر تفکرات و اندیشه های ما مثبت باشند ما انرژی مثبت موجود در پیرامونمان را به خود جذب می کنیم و اگر تفکرات و اندیشه های ما منفی باشند، به تناسب انرژی منفی موجود در پیرامونمان را جذب می کنیم.
چگونه انرژی مثبت بدهیم؟
حضرت محمد (ص) می فرمایند : "فرزندان خود را به نام های نیکو خطاب کنید" آن چه می گوییم در حقیقت فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند.
من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت و زیبا در سطحی وسیع انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.
امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما میگویند خسته نباشی در اصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی از دست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.
شاید بتوان سال 2006 را مهم ترین سال تاریخ بشریت در طی قرون متمادی دانست. چرا که در این سال فیلمی آمد که تمام جهان و گیتی را لرزاند و از بزرگترین راز جهان پرده برداری کرد: "فیلم راز". اما قبل از پرداختن به این فیلم و نگاه قانون جذب به جهان باید چیزی را برای شما مشخص کنم:
همین ابتدا به شما میگویم که هر کس از فکر یا انرژی مثبت حرف میزند، اشاره به فیلم و کتاب راز یا قانون جذب ندارد. اتفاقا یک جنبش روانشناسی به نام روانشناسی مثبت گرا وجود دارد که آنچه به عنوان فکر و انرژی مثبت مطرح می کند، کاملا متفاوت از نگاه قانون جذب است.
هدف جنبش روانشناسی مثبتگرا رضایتبخشتر کردن زندگی روزمره افراد است. این دیدگاه روانشناسی از افراد میپرسد، شما چه تواناییهایی دارید و بیشترین تاکیدش روی تقویت توانمندی است. این دقیقا بر خلاف مثبت اندیشی است که در راز مطرح میشود، روانشناسی مثبت گرا به ذهن آگاهی (mindfulness) میپردازد؛ آگاهی ارادی و با تمرکز روی لحظۀ اکنون، (خواهید دید که قانون جذب تنها به آینده توجه دارد و هیچ کجای آن بحث آگاهی نمیشود).
این نوع مثبت اندیشی کاملا مطلوب است و منجر میشود شما در مسیر کمال و شکوفایی قدم بگذارید. اما چیزی که من در این مقاله به آن می پردازم فیلم و کتاب راز و قانون جذب است. در حقیقت هر کجای مقاله از مثبت اندیشی انتقاد می کنم، انتقاد من به مثبت اندیشی به روش قانون جذب است و نه هر نوع دیگری از مثبت اندیشی.
"فیلم راز" به کارگردانی درو هریوت بر اساس کتاب راز نوشتۀ راندا برن ساخته شده است. تمام فیلم از مفهومی به نام قانون جذب (law of attraction) و جادوی فکر مثبت حرف میزند. فکر نمیکنم در تمام تاریخ سینما بتوانید کارگردان دیگری را بیابید که اینطور ماهرانه یک مفهوم شبه مذهبی (که البته ریشههای آن به قرنهای قبل برمیگردد و مفاهیم درستی هم در آن یافت میشود) را تغییر دهد، سپس آن را به مفاهیم کیهانی-فیزیکی و کوانتم پیوند بزند. انرژی مثبت و کائنات را ترکیب کند و در نهایت راز و افکار مثبت را به عنوان راهی برای خوشبخت و پولدار شدن معرفی کند.
کمی باورش سخت است که میلیون ها نفر در سراسر جهان در قرن 21 میلادی اینطور مجذوب هشتاد دقیقه دروغ، تصاویر سطحی و استدلال های بی سروته شوند و چنین ایده ای در مقیاس جهانی فراگیر شود. اما راز این جذابیت جهانی چیست؟
زمانی که دخترم حدودا 8 ساله بود یک روز بعد از ظهر معلمش با من تماس گرفت و گفت که قصد دارد در مورد اتفاقی که در کلاس دخترم رخ داده با من صحبتی داشته باشد. او گفت که از بچهها پرسیده که برای اینکه زندگی خوبی داشته باشیم چه کار باید بکنیم؟ جواب دانشآموزان اینگونه بوده است:
مورد آخر پاسخ دختر من بود. معلمش میگفت که من چنین پاسخی را از یک بچه 8 ساله انتظار نداشتم و از دخترم پرسیده بود که منظورت از افکار مثبت که میگویی چیست؟ و دخترم گفته:
درست مانند یک طراح داخلی که وضعیت داخلی ساختمان را طراحی و سازماندهی میکند نگرش شما نیز عملکردی مشابه دارد و به طراحی و سازماندهی ذهنتان میپردازد و آن را منعطف میکند. اهمیت نگرش در چیست؟ نگرش شما شامل درک شما از موفقیت (یا شکست) است و تأثیر بزرگی بر ادامهی مسیرتان در زندگی و کار دارد، مهمترین مسئلهای که باید بدانید این است که انتخابِ نوعِ نگرشتان با خودتان است. در این مقاله راههایی را خواهید دید که با استفاده از آنها، میتوانید نگرش خود را تغییر بدهید و با مثبت اندیشی و موفقیت به یک زندگی ایدهآل برسید.
۱. مربی درونی خود را پیدا کنید
افکاری که شما درباره خودتان، تواناییهایتان، دستاوردهای مالیتان (یا شکستهای مالیتان) دارید و همچنین تصوری که در ذهنتان نسبت به تواناییتان برای رسیدن به موفقیت دارید، در نهایت در زندگیتان عملی خواهند شد. اعمال از افکار سرچشمه میگیرد. برای موفق بودن، افکارتان را با فکر و درایت انتخاب کنید. اگر نگرش شما غیرمولد است و احساس میکنید نیاز به تغییر الگوی منفیِ تفکر دارید، میتوانید این تمرین را انجام بدهید: یک مربی داخلی برای خودتان تصور کنید که افکار ترسآور و ناامیدکنندهی شما را با افکاری که از ایمان و عقیده و قدرت درونیتان سرچشمه میگیرد، عوض میکند. برای این کار باید تمرکز خود را بر تواناییهایتان بگذارید تا بتوانید به اهدافتان دست یابید. شما باید یاد بگیرید که مربی خود باشید و خودتان را برای یک وضعیت ذهنی مثبت آماده کنید. این کار باعث میشود که از حرکت باز نایستید و به تلاش ادامه بدهید. با این معادله نگرش خود را ارزیابی کنید: نگرش=حرکت. این معادله بیان میکند که نگرش آن چیزی است که حرکت رو به جلو یا رو به عقب شما را تعیین میکند. بنابراین باتوجه به اینکه در زندگیتان چگونه حرکت میکنید، میتوانید نگرشتان را ارزیابی کنید.
۲. انگیزههای خود را پیدا کنید
در جستوجوی چیزهایی باشید که به شما انگیزهی تلاش و کوشش میدهد. فکر کنید که در گذشته چه چیزهایی به شما انگیزه داده است تا تغییری در زندگیتان ایجاد کنید و به دنبال اهدافتان بروید. اگر میخواهید انگیزه و اشتیاق خود را تقویت کنید، باید علت انجام کارهایتان را بدانید. آیا انگیزهی کارهایتان دستیابی به سود مالی بوده است؟ یا میخواستید از خودتان محافظت کنید؟ آیا میخواستید کاری را انجام بدهید تا بتوانید وضیت فعلی خود را حفظ کنید؟ یا ترس و خشم دلیل انجام برخی کارهایتان بوده است؟ اگر انگیزههای روشنی داشته باشید میتوانید سریعا نگرش خود را به سمت مثبتاندیشی تغییر دهید. زیرا زمانی که بتوانید به خودتان برای یک هدف انگیزه بدهید، نگرش شما از قدرت درونیتان سرچشمه میگیرد، که باعث میشود سریعتر در مسیرتان حرکت کنید، بشتر بخندید، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنید، که تمام اینها در نهایت موجب خواهد شد که موفقیتهای بیشتری به دست آورید.
۳. برای خود الگوهای ذهنی انتخاب کنید
ادامه مطلبراهکار و فواید خوشبینی و مثبت اندیشی
اثرات خوشبینی, راهکارهای مثبت اندیشی
بررسیها نشان داده که وضع خوشبینها در زمینههای گوناگون بهتر از بدبینها است. آنها در پیشبینیهای شغلی بهتر از بدبینها هستند، وضع سلامتیشان اغلب خوب است. همچنین افراد خوشبین در انتخابهای شغلی نیز بهتر از بدبینها عمل میکنند. نکته مهمی که میتوان گفت این است که آزمونها کسانی را به عنوان افراد بدبین شناسایی کردهاند که هرگز فکرش را نمیکردند که بدبین باشند.
در واقع به نظر میرسد که بدبینی عامل ریشهداری باشد، اما تحقیقات نشان میدهد که میتوان آن را تغییر داد. هسته اصلی بدبینی، درماندگی است. در واقع درماندگی مرحلهای است که در آن افراد میپندارند که انتخابهایشان تأثیری بر آنچه برایشان روی میدهد، ندارد. بسیاری از چیزها در زندگی، خارج از کنترل ما هستند مانند رنگ چشم، قد و… اما کارهای زیادی را هم تحت کنترل خویش داریم. شیوهای که با آن با دنیا کنار میآییم، ممکن است این کنترل را کم یا زیاد کند.
این اندیشههایمان نیستند که به رویدادها واکنش نشان میدهند، آنها خود رویدادها را تعیین میکنند. فکر اینکه «کاری از دستم بر نمیآید» ما را از عمل کردن باز میدارد. وقتی احساس درماندگی بر ما تسلط مییابد، کنترل به دست نیروهای دیگر میافتد. پژوهشهای زیادی نشان میدهد که اگر بدبین باشیم، شکستها را مشکل خود میدانیم و براحتی دچار افسردگی خواهیم شد. از ظرفیتهایمان غافل میمانیم و از نظر جسمی زود بیمار میشویم. افراد بدبین از کاه، کوه میسازند و یکی از روشهایی که با کمک آن این کار را انجام میدهند، تبدیل اشتباهها به احساس گناه است. نکته دیگر اینکه افسردگی یعنی اوج بدبینی. افراد افسرده بدبین هستند. یعنی میتوان یک دلیل محکم برای علت بروز افسردگی شدید را بدبینی دانست و کلید رهایی از این اختلال، برگزیدن سبک خوشبینانه است.
ادامه مطلبمدیر سبز: اخیرا کتاب جدیدی با نام «دیدن اتومبیلهای قرمز» در آمریکا منتشر شده است. این کتاب به یکی از کتابهای پرفروش آمازون تبدیل شده است. این کتاب درمورد اهمیت دیدگاهمان و تاثیر آن در موفقیت صحبت میکند. در این شماره به نکات مهم این کتاب میپردازیم. امیدواریم در سال 1391 مثبتتر فکر کنیم و بهترین سال زندگیمان را رقم بزنیم.
مثبت اندیشی چیزی فراتر از اعتقاد کورکورانه است و قدرت آن بر زندگی انسانها بسیار زیاد و شگفت انگیز است. خوش بین ها تقریباً در همه جنبههای زندگی بهتر از بدبین ها عمل میکنند و معمولا به موفقیتهای بیشتری نائل شده و از موفقیتهای اجتماعی لذت بیشتری میبرند. انسانهای خوش بین همچنین کمتر مستعد پذیرش افسردگی و بیماریهای جسمی هستند.
” مارتین ای . پی . سلیگمن ” پروفسور روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا میگوید:
خوش بین بودن یا نبودن چیست؟
روانشناسان معتقدند خوشبینی و بدبینی، عاداتی هستند که ما از زمان کودکی میآموزیم و والدین ما الگو و سرمشقهای ما هستند. به یاد بیاورید هنگامی که در اثر ترکیدن لوله آب، خانه جدید شما غرق آب شد، پدر شما آه و ناله کرد که ” چرا من چنین خانه بدی را انتخاب کردم؟ ” یا گفت : ” در قرار داد ما تضمین شده که همه چیز بی عیب و نقص باشد، بنابراین من از معمار ساختمان میخواهم لوله کشی ساختمان را تعمیر کرده و خسارت بوجود آمده را جبران کند؟”
ادامه مطلبانسان سالم با انسان بیمار چه تفاوتی دارد؟
انسان سالم، کسی است که رفتارش قابل پیش بینی است و انسان بیمار کسی است که رفتارش قابل پیشبینی نیست و روی حرف، قول و قرار و وعده اش عمل نمی کند و نمی شود برایش حساب باز کرد. انسان سالم انسانی قابل اعتماد است. انسان بیمار، تعادل روانی ندارد و در درون خود تعتی دارد. حتی یکی از این تعت نیز بر روی تعادل روانی کودکان تاثیر گذار است.
انسان سالم، انسانی است که اغلب اوقات شاد باشد و با دیگران روابطی مثبت و مبتنی بر اعتماد داشته باشد. انسانهای سالم درک صحیحی از واقعیت دارند. می توانند برای رسیدن به اهدافشان، اعمالشان را کنترل کنند. از خودشان برداشت مثبتی دارند. اگر فرزند ما مشکلی اجتماعی دارد، باید با ظرافت او را به نُرم جامعه برگردانیم. غمگینی، اشکال در ارتباط برقرار کردن با دیگران، نامرتب بودن، بینظمی و شگی، کمکاری، احساس بیارزشی و بی کفایتی نمونة بارز رفتار کودکان و نوجوانانی است که به بیماریهای روانی و اضطراب و افسردگی مبتلا هستند.
مُردهها دو دستهاند:
1. مردههای افقی که در قبرستان خفتهاند.
2. مردههای عمودی که در خیابانها راه میروند.
انسان های زندهای که دلگرمی و نشاط ندارند، چون مردگانی هستند که راه میروند.
ادامه مطلب
هر روز به سه نفر اظهار ادب کن.
در خانه یک حیوان نگهدار.
دست کم سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.
سالروز تولد دیگران را به خاطر بسپار.
با صمیمیت دست بده.
در چشم دیگران نگاه کن.
از عبارت »متشکرم « زیاد استفاده کن.
از عبارت »خواهش میکنم « زیاد استفاده کن.
نواختن یک ساز را یاد بگیر.
در حمام آواز بخوان.
مینو رضایی
درباره این سایت